جمعه 18 آذر 1390 |
یک اتفاق جالب باعث شد تا من این مطلب رو بنویسم و تقدیم کنم به تقدیم به استادم که بعد از سی سال زندگی مشترک پشیمان بود که چرا نگفته؟!
آهنگ مورد علاقه اش این آهنگ معین بود " شاید اونجوری که باید قدرتو من ندونستم/ حرفهای بود توی قلبم من نگفتم نتونستم"
وقتی کسی را دوست داری حتما به او بگوووووووووووووویید
شرایط تغییر می کند و احساسات هم پایدار نیستند
هر چیز ممکن است
عشق و نفرت ابدی نیستند
انتظار نداشته باشید بقیه علم غیب داشته باشند و از رفتارتان حدس بزنند
توی تردید نگذارید.........
اگر دوست داشتنت پایدار است و برایت عزیز چرا از ابراز آن دریغ ..... ؟.................
نگذارید زمان بگذرد زیرا گذشت زمان فاصله انداز است......
بعد چندین سال اعتراف نکنید که پذیرفتنی نیست!!
خیلی زود می دانید که چه زود دیر می شود ...........
خاطره نچنید بهانه نیاورید پذیرفتنی نیست ....
شاید ان زمانی که اعتراف را فراموش کردی می توانستی آرزویش باشی .....
گاهی سکوت قلبی را می شکند که التیام بخشیدنش سخت یا غیر ممکن می شود....
انتظار نداشته باشید که اعتراف شما و عشقتان را بعد از سکوت چند ساله بپذیرد...
گاهی وقتها باید لایق شوی و گاهی وقتها باید لایقت شوند امّا عشق و دوست داشتن گاهی طفیل است...
چرا اینقدر دیر؟!!
هزاران سوال بی جواب در ذهن نکارید..........
منصف باشید بی شهامتی شما و انتظار یکطرفه تان به خودتان مربوط است شاید او مثل تو صبور نباشد...
روزگار گاهی قصه بد می چیند آرزوی تو کسی دیگر و تو آرزوی دیگری و ما تنهاییم!
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : Mehr
|