پنج شنبه 17 آذر 1390 |
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این كشتهى فتاده به هامون، حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون، حسین توست
این نخلتر، كز آتش جان سوز تشنگى
دود از زمین رسانده به گردون، حسین توست
این ماهى فتاده به دریاى خون، كه هست
زخم از ستاره، بر تنش افزون، حسین توست
این غرقهى محیط شهادت، كه روى دشت
از موج خون او شده گلگون، حسین توست
این خشك لب فتادهى دور از لب فرات
كز خون او، زمین شده جیحون، حسین توست
این شاه كم سپاه، كه با خیل اشك و آه
خرگاه، زین جهان زده بیرون، حسین توست
این قالب تپان، كه چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روى در بقیع، به زهرا خطاب كرد
وحش زمین و مرغ هوا را، كباب كرد
کای مونس شکسته دلان حال ماببین
ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین
........................................................
در ادامه مطلب ميتونيد شعر كامل محتشم رو بخونيد ...
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : Mehr
|