سه شنبه 15 آذر 1390 |
بانگ گامهای دلم را میشنوم
دلی که مرا ترک میگوید و مشتابد
و اگر او را بخود فرا خانم از من میگریزد
زیرا بر انست تا دور دست ناپدید شود
بکجا میرود اینگونه پر شتاب ،
...بی آنکه شامگاهی یا سپیده دمی را دیده باشد ؟
کاش برسد و باز ایستد
کاری دیگر از من بر نمی آید ، جز آنکه
بگذارم ، مرگ که آغاز و انجام هر چیزاست از او نیز بگذرد !!!
دلی که مرا ترک میگوید و مشتابد
و اگر او را بخود فرا خانم از من میگریزد
زیرا بر انست تا دور دست ناپدید شود
بکجا میرود اینگونه پر شتاب ،
...بی آنکه شامگاهی یا سپیده دمی را دیده باشد ؟
کاش برسد و باز ایستد
کاری دیگر از من بر نمی آید ، جز آنکه
بگذارم ، مرگ که آغاز و انجام هر چیزاست از او نیز بگذرد !!!
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : Mehr
|