دفاع مقدس گوگوری مگوری!

دفاع مقدسی ساخته اند برایمان گوگوری مگوری! خوب و خشگل. بدون خون و خونریزی. بدون خشونت و خشم. بدون اشداء علی الکفار. بدون مبارزه دائمی با کفر. نمیدانم چه شد که "مبارزه" دائمی مان با شرک و کفر رسید به "دفاع" مقدس. نمیدانم این میان جنگ مقدسمان چه شد! در تنگاتنگ زندگی روزمره به بندمان کشیدند. آرمانهای مان را به مسلخ بردند. ناسازگاری با ایادی استکبار شرق و غرب را، و جنگ تا رفع فتنه از عالم را بر باد دادند. توهمات خود ساخته را به زور به خوردمان دادند.  شهدا را کردند کسانی که خود را برای این مرز و بوم فدا کردند. رنگ مقدس هم به آن زدند. خاک مقدس! مگر نشنیدید فریادهای آن پیر کبیر را که میگفت "وطن ما اسلام است"

دمادم بر گوشمان میخوانند که شهدا رفتند برای ما! آسایش ما! برای ایران! ...غلط کردید! کدامتان وصیت نامه ها را خوانده اید. نکند فریاد "کربلا کربلا ما داریم می آیم" را نشنیده اید. شاید مشغول سرو جام زهر برای خمینی کبیر بودید. شاید مشغول جمع غنائم بودید. چه مرگتان بود! چرا نشنیدید؟ یا شاید شنیدید و فراموش کردید. یا خود را به فراموشی زده اید؟

ننگ بر شما! ننگ بر دنیاتان. ننگ بر هر آنچه میپرستید. به پول ها و ثروت ها. به خداهای توجیه کننده ظلم و کفر! ننگ بر رفاهتان! رفاهی که سایه شوم درد و مرگ را بر کوخ نشینان انداخت.

ادامه را از زبان "آقا سعید" بشنوید و وصیت نامه را هم از زبان این شهید 12 ساله:
۸ سال جنگ یا ده سال جنگ،جنگ با عراق یا جنگ جهانی با ۱۷ کشور
وصیت نامه شهید ۱۲ ساله از زبان خودش

|برای دریافت فایل ها برروی ها راست کلیک کرده و گزینه save...as را بزنید|

نویسنده : Mehr
شهید رجب بیگی:آی مردک، از تو بدم می آید

انگار دغدغه هایش شبیه دغدغه های من بود. البته بهتر است بگویم دغدغه های من شبیه دغدغه های اوست. علاوه بر دغدغه ها میانه های کتاب بودم که متوجه شدم رشته اش هم شبیه رشته من بوده. راه و ساختمان. و البته در ادامه فهمیدم حتی درس نخواندن هایش هم شبیه من بوده است!! تا یادم نرفته بگویم که اسمش هم شبیه که نه، عین اسم من است، مهدی.

راستش را بخواهید بگویم این چند وقت چند بار هم اعصابم را به هم ریخت. زمانی که داشتم «داستان ریاضیات جدید» کتابش را داخل مترو میخواندم و از بس مرا مشغول کردکه چند ایستگاه بعد از دروازه شمیران آن هم پس از اتمام داستان متوجه شدم که ایستگاه را جا گذاشتم.اعصاب خوردی ندارد؟

و البته چند بار هم کلی به روحش صلوات فرستادم!چون حرف دلهای مرا میزد. و در این میان برای نوشته «تبت یدا ابی لهب و تب»ش کلی درود بر روحش فرستادم. در ادامه متن را بخوانید:

آي مردك! از تو بدم مي‌آيد، خيلي هم بدم مي‌آيد، تو كثيف‌ترين آدم روي زمين هستي، ديشب پسرت را در خيابان ديدم، سوار دوچرخه‌اش بود. گويي كه بر فراز ابرها پرواز مي‌كند. روي پست و پليدت در او هم نفوذ كرده است.

خودت را هم ديدم، از ماشين آخرين مدلت داشتي پياده مي‌شدي.

مي‌خواستم شيشه‌ي ماشينت را بشكنم خيلي از تو بدم مي‌آيد.

امروز ظهر به مسجد رفتم، تا مردم را بر عليه تو بشورانم و فرياد بزنم: مرگ بر سرمايه‌دار بي‌دين، كنار منبر نشسته‌ بودي. تا وارد شدم فرياد زدي: براي سلامتي جوانان اسلام صلوات به خانه آمدم و پرده از توطئه‌ي كثيف تو برداشتم. قلم برگرفتم و شعري از تباه‌كاري و دورويي تو نوشتم. به كوچه آمدم تا آن را به روي ديوار بچسبانم، تو زودتر آمده‌ بودي كاغذ طلايي بر ديوار چسبانده بودي:

«اكنون كه عازم زيارت هستي!»

ياد پارسال افتادم. «اكنون كه عازم اروپا هستم!»

پدرم، پدر بزرگم، جدم و... همه را فريب دادي. از دست‌رنج آنان كاخ ساختي، خون‌شان را مكيدي. همه‌ي دنيا را تو خراب كردي. تو از نسل قابيلي، تو از نسل فرعوني، تو از نسل قاروني. من ديگر به ذلت تن نخواهم داد. من ديگر برايت كار نخواهم كرد.

امروز عصر شيشه‌ي ماشينت را شكستم. مرا به جرم اخلال‌گري به زورداران سپردي. مرا شلاق زدند و تو خنديدي.

آي مردك از تو بدم مي‌آيد. تبت يدا ابي لهب و تب و ما اغني عنه ماله و ما كسب، اين حرف آخر من است.

|شهید مهدی رجب بیگی|

نویسنده : Mehr
عوامل تحجر/3/عدم درک درست از حقایق دینی

|قبل نوشت(لینک):عوام تحجر:عدم نگاه درست به دنیاآخرت و دین|عدم رعایت جایگاه ارزش های دینی مطابق دین|

ابتداي اين نوشتار جملاتي اندر ضرورت شناخت معاني واقعي مراد از مفاهيم انقلاب اسلامي نگاشته شد. در ادامه بايد گفت برخي از انحرافها و کجرويها نه از نداشتن مفاهيم انقلابي بلکه از نفهميدن معناي صحيح آنها ميباشد. نشناختن معناي حقيقي تقوا و تفسير آن به انزوا و پرهيز کاري، تفسير تقيه به خفه شدن و دست کشيدن از مبارزه، مبارزه با پيشرفت نو گرايي به بهانه پايمردي در دينداري، معني کردن عدالتخواهي به فحاشي هاي سياسي در جنگهاي زرگري آنچنان که به مشکل بزرگ بسياري از رسانه هاي به اصطلاح اصولگرا و عدالتخواه کشور بدل شده است، مساوات پنداشتن عدالت و يا عدالت پنداشتن تبعيضها و ... تنها نمونه اي از مواردي است که هر کدام ميتواند در تکميل پازل تحجر و مقدس مآبي سهمي ايفا کنند و مسلما هر کدام بنا به نسبت اهميت خود ميتوانند آسيبي به جريان اصولي انقلابي کشور وارد کنند.
آنچه در اين قسمت ميتواند راهکار برون رفت باشد مطمئنا روي آوردن به اجتهاد ناب شيعي و به کار گرفتن چهار عنصر کتاب، سنت، عقل و اجماع باشد.

|این نوشتار با موضوع بررسی تحجر در پست های بعدی ادامه میابد...|

نویسنده : Mehr