![]() |
28 آبان 1389 |
![]() |
همه چیز در اینجا هست.
سلام دوست عزیزم میدونم شاید نیای بخونی اما از ظهر که با اون دخترا قهر کردم و تو ناراحت شدی . اعصابم خورده . سر کلاس قران هم اشکایی که ریختم برای ناراحتی تو بود { اخه معلممون داشت اسامی بچه های ساکت درس خونو میگفت "منم گفت " یکی از اون دخترا داشت مسخره بازی درمی اورد . منم یهو گریه کردم . معلممون هم به من گفت میدونم اشک شوقه و اینا } به خدا اگه نیومده بودی پیشم تا حالا همینجوری گریه میکردم . { دوستم اومد پیشم و باهام گریه کرد }
![]() ![]() ![]() الان هم دارم گریه میکنم فقط به خاطر تو . خیلی دوست دارم . هیچ وقت فراموشت نمیکنم .
|
|